اسحاق نیوتن، یکی از برترین شخصیتهای شناخته شده در طول تاریخ میباشد. از حرکت ماشینها تا پرتاب توپهای بیسبال، قوانین او به طور گستردهای با هر چیزی که در زندگی روزمره خود در ارتباط هستید، پیوند خورده است. با این وجود، در پشت چهره علمی این دانشمند، رازهایی وجود دارد که زندگی شخصی او را تحت تاثیر قرار داده است.
سرگذشت زندگی نیوتن
نیوتن در روستای کوچکی به اسم ولستروپ منور در انگلستان متولد شد که نوزادی نارس و بسیار کوچک بود و به سختی توانست زنده بماند. پدر اسحاق سه ماه قبل از تولد او از دنیا رفت و مادر او مجددا ازدواج کرد و او را برای زندگی به پدربزرگ و مادربزرگش تحویل داد، این جدایی برای او بسیار سخت گذشت که از نظر روحی در وضعیت خوبی قرار نداشت.
کنجکاوی و علاقه نیوتن نسبت به مکانیک و درک جهان، باعث شد که او راهی متفاوت را انتخاب کند. مادر او دوست داشت که اسحاق یک کشاورز شود اما او به مدرسه بازگشت و مسیر خود را به سمت دانشگاه کمبریج هموار کرد. بنابراین، در آنجا او به مطالعه فلسفه یونانی مشغول شد ولی دیدگاهی شکاکانه نسبت به نظریههای گذشتگان داشت. او همیشه در پی پیدا کردن حقیقت بود و قول داد که این حقایق را با شیوههای علمی و آزمایش به چنگ آورد.
اتفاقی باور نکردنی و عجیب در زندگی او رخ داد که مسیر زندگی او را عوض کرد. بعد از فارغالتحصیلی در سال 1665، بیماری طاعون کل اروپا را در بر گرفت و نیوتن به خانه کودکیاش بازگشت. در نهایت، او با استفاده از منشور، فهمید که نور سفید از رنگهای مختلفی ساخته شده است، برخلاف باور عمومی که اعتقاد داشتند، رنگها ترکیبی از سیاه و سفید هستند. این موفقیت اسحاق، پایه و اساسی برای دستاوردهای بعدی او شد و او را تبدیل به یکی از بزرگترین دانشمندان تاریخ کرد.
سخن پایانی
نیوتن نشان داد که در مقابل سختیهای زندگی، داشتن اراده و پشتکار برای کشف حقایق میتواند باعث موفقیت انسان شود.